معنی نوعی آمپول
حل جدول
ترکی به فارسی
چراغ برق 2- آمپول
فرهنگ عمید
شیشۀ کوچک مخصوص برای نگهداری داروی تزریقی،
داروی نگهداریشده در چنین شیشهای،
سرنگ،
مترادف و متضاد زبان فارسی
سوزن
فارسی به ایتالیایی
فرهنگ معین
[فر.] (اِ.) شیشه کوچکی محتوی داروی تزریقی یا خوراکی.
فرهنگ واژههای فارسی سره
آوندک
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه پیشنهادی
درزی
لغت نامه دهخدا
نوعی. [ن َ / نُو] (ص نسبی) منسوب به نوع. مقررشده برای نوع. (ناظم الاطباء). مربوط به نوع: صورت نوعی. حرکت نوعی. (فرهنگ فارسی معین): من ِ نوعی.
معادل ابجد
215